شکوفه یادت بوی عشق می دهد
و شمیم نامت بر دل و جان، حیات می دمد.
هرگاه از شبستان دلم عطر یاد روح فزایت بر می خیزد، سبو سبو شراب محبت به کامم می ریزد.
و چون ابر عنایتت بر کویر وجودم می بارد، بهار بهار غنچه عشق و امید می کارد.
ای همه هستی ام! فرزانگان اهل معرفت، و ارجمندان کوی ولایت، برایمان گفته اند که تو مظهر تام و تمام حضرت کردگاری.
و از این روی، یاد تو از یاد او جدا نیست، و ذکر تو مرآت ذکر ربوبی است.
آنان گفته اند: هر که «تو» را یاد کند، در حقیقت با «جلوگاه همه خوبیها و کمالات حضرت حق » پیوند یافته و به سوی آینه «سماء و صفات خداوندی » شتافته است.
مگر نه اینکه تویی «ذکرالله » یاد حضرت ودود؟ پس چه سان یاد تو یاد خدا نباشد؟
مگر نه اینکه تویی «وجه الله » و رخساره زیبای حضرت معبود؟ پس چگونه به یاد تو بودن، یاد الهی نباشد؟
مگر نه اینکه جمال جمیل جناب ربوبی از تو پیداست؟ پس چرا ذکر و یاد تو، ذکر و یاد معبود عالم نباشد؟
ای عزیزتر از جانم!
کامم را از حلاوت این حلوای بهشتی شیرین کن و از آن به من هم بچشان! بیا و بر دلم بنشین و بر بلندی کرامتم بنشان.
آری مولایم!
هر که تو را در حرم دل راه دهد، به حریم خداوندی ره برد، از رذیلت وارهد، و به وادی فضیلت پا نهد.
و این همه از برکات کوثر یاد توست.
و امید از حضرت رب العباد، که این یاد، هرگز فراموشم مباد. آمین.
|